ملاقات

پله پله تا ملاقات خود آ !

ملاقات

پله پله تا ملاقات خود آ !

ملاقات

سلام
هرکسی باید جایی داشته باشه که بی دغدغه حرفهای دلشرو بزنه. اینجا واسه من مصداق این است که: "هیچ آدابی و تربیتی مجو...هر چه میخواهد دل تنگت بگو"

پیام های کوتاه
محبوب ترین مطالب

۵ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

سلام علیکم

این مدت فرصت خوبی بود تا کمی در مورد ادامه حیات این سایت فکر کنم. کاری رو که آدم اولش شروع میکنه داغه. هی پست میذاره هی دنبال مطلب جدید میگرده و ... بعد از مدتی فک می کنه که چرا باید اینکار رو کنم. چرا باید ادامه بدم و از اینجور صحبتها.

چند نکته در این رابطه به ذهنم میرسه:

1- خوبه که بعضی اوقات آدم کمی سعی و خطا بکنه. یعنی اول بدون فکر کاری رو شروع کنه و بفهمه که مشکلات اینکار چیه و راه حلش چیه.(البته نه در کارهای حساس و با حوزه تاثیرگذاری زیاد- آقایان دولتیها توجه کنند.)

2- آدم هیچ وقت نباید ناامید بشه و کاری رو که مدتی دنبالش بوده کنار بگذاره. حداکثر عملی که میتونه انجام بده اینه که مثل گذشته وقت نذاره براش نه این که کلا تعطیلش کنه.

بر همین اساس بنده هم فکر کردم که آیا نیازی هست چنین وبلاگی وجود داشته باشه یا نه؟ به این نتیجه رسیدم که نیاز هست و خوبه هر آدمی جایی برای انتشار عقایدش داشته باشه و بتونه برای آگاهی بقیه نیز فعالیتی بکنه. 

خلاصه اینکه همچنان هستیم. علاوه بر این در اینستاگرام(molaghat93) هم منتظرتان هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۰۱
از "مثلاً مهندس"

سال آخر دانشگاه استادی داشتیم که درس فلسفه علم 2 رو به ما ارائه می کرد. استاد باسوادی بود و ذهن منطقی داشت. یه بار سر کلاس بحث روشنفکران دینی و نظر آنها درباره دین و این چیزا بود. در نقد یکی از روشنفکران که می‌گفت جوهره دین بندگی است و این در تضاد با علم و دانش است که جوهره‌اش آزادی و پژوهش آزاد است، استاد ما گفت: "من نمیفهمم که جوهره دین دیگه چیه؟ آیا امر مادی است یا غیر مادی؟ اصلاً چیه که این آقا میگه جوهره‌ی دین بندگی است و این در تضاد با آزادی و علم است"

حالا این حرف استاد منو یاد این روزا و روح توافقنامه ایران و 5+1 می اندازه. من یک سوالی دارم: روح توافقنامه چیه؟ چرا هی طرف ایرانی میگه این کار آمریکا، اون مصوبه، اون حرف و ... با روح توافقنامه منافات داره. چرا اونا میتونن کارایی بکنن که با روح توافقنامه مغایره ولی ما نمی تونیم؟ شاید این توافقنامه دوتا روح داره که کارای اونا با روح مورد قبول ما مغایره ولی با روح مورد قبول آمریکاییها مغایر نیست؟ واقعاً چرا اونا می تونن اینقدر به این روح لطیف آسیب برسونن و اونو اذیت کنن و ما نمی تونیم از این روح خوب دفاع کنیم؟ آیا ما قدرت مقابله به مثل رو نداریم؟

فک کنم باید بپذیریم که به جای اینکه هی بگیم روح توافقنامه، روح توافقنامه بگیم: روح آمریکایی یک روح استکباری و غیرقابل اعتماد است و بنابراین به جای خارج به داخل بیندیشیم.

آقای رئیس جمهور، آقای وزیر امور خارجه، آقایون مذاکره کنندگان ارشد ایران خواهشاً دقت کنید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۷
از "مثلاً مهندس"

دو نمونه زیر رو مقایسه کنید:

1- دونده‌ای قرار است 1000 کیلومتر مسیر تا شهری را بپیماید که راه آن مشخص نیست و هیچ وسیله‌ی دیگری نیز ندارد تا از آن برای مسیریابی استفاده نماید.

2- دونده‌ای قرار است 1000 کیلومتر مسیر تا شهری را بپیماید که راه و جاده آن مشخص است.

مثال ما در این دنیا مثال دونده‌ای است که می‌خواهد مسیری را تا دنیای دیگر -که قطعاً هست- بپیماید. خب اگر مسیر رو بلد باشیم می‌تونیم به راحتی طی طریق کنیم ولی اگر مسیر رو بلد نباشیم شاید هرگز به انتهای مسیر نرسیم.

نتیجه‌ی شخص بنده از این مقایسه:

هر چه توان داری و نیرو داری و سرمایه داری صرف شناختن مسیر کن که اینگونه لااقل مسیر را شناخته‌ای و احتمال دارد که وسیله‌ی نقلیه‌ای پیدا کنی و به مقصد برسی؛ ولی اگر همین طور راه بری و ندونی که کجا میری مطمئن باش به هیچ جا نمی‌رسی.

پی نوشت: برای هر فردی یک زمانی می‌آید که احساس می‌کنه باید وقت بذاره تا راهش رو پیدا کنه. برای یکی در عنفوان جوانی رخ میده، برای دیگری در سن چهل سالگی، برای یکی تو سن دوازده سالگی و برای یکی دیگه بعد از مرگ!. من به این حالت بالغ شدن ذهنی میگم. خوشبختانه این حالت برای من در این سن پیدا شده. خداروشکر. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۳
از "مثلاً مهندس"

حدود دو روز قبل برای تشییع جنازه یکی از اقوام به بهشت زهرا(س) رفته بودیم. خیلی وقت بود که اونجا گذرم نیفتاده بود. برای من که واقعاً تاثیرگذار بود و یکی از نقاط عطف زندگیم. در همین چند روز زیاد به فکر اون دنیا هستم و فکرم درگیر اونجاست. واقعا دارم فکر می کنم چی جوری اونجا میخوام دووم بیارم. اصلاً فکر دنیای دیگر آدم رو داغون میکنه. به یک معنا آدم دیوونه میشه از اینکه باید تمام کارایی که انجام داده رو جواب بده که چرا اینو انجام داده.

به هر حال گوش دادن به خواندن تلقین برای یک میت که من و شما هم روزی جزو آنها خواهیم بود خالی از فایده نیست.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۹:۵۳
از "مثلاً مهندس"

 

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ ........................گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست..................... صد بار اگر توبه شکستی باز آ

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۷
از "مثلاً مهندس"