پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
ایمان در سه چیز است: صداقت در گفتار، وفای به پیمان، ادای امانت.
دینداران جدی بگیرند.!!!!!!!!!!!!
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
ایمان در سه چیز است: صداقت در گفتار، وفای به پیمان، ادای امانت.
دینداران جدی بگیرند.!!!!!!!!!!!!
از تاریخ باید عبرت گرفت. الان در زمینهی هستهای داریم مذاکره میکنیم. دقت کنید که چه کسانی دارند مذاکره میکنند. آقای روحانی و دکتر ظریف. یعنی همان دو نفری که در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی مذاکره میکردند و آخر به چه افتضاحی کشیده شد مذاکرات و ایران مجبور شد تعلیق را بشکند. اون وقت آقای روحانی در زمان انتخابات 92 جلوی مردم میگه که ما تعلیق نکردیم که. آره ما تعلیق نکردیم تو راست میگی. ای خدا!!!!!!!!!!!!!
ما در این شرایط نیاز داریم که از تاریخ عبرت بگیریم. به حرفای آقای روحانی و دکتر ظریف که شاید جنبهی پاک کردن گذشتهی خودشان را داشته باشد نمیگویم گوش نکنیم، گوش کنیم ولی به دیدهی تردید بنگریم. به هر حال آنها انسان هستند. ما (مردم) به عنوان اصلیترین جزء این کشور باید بدترین احتمالها را در نظر بگیریم. احتمال اینکه دوباره ما تعلیق کنیم و دیگران هیچ کاری نکنند. احتمال اینکه به بهانهی توافق، اسرار نظامی ما را بدزدند، هر چند که آقایان میگویند اینطور نمیشود ولی نمی توان خرگوش بود و خواب خرگوشی دید. این آقایان که الان دبدبه و کبکبهای برای خودشان دارند کارگزاران ما هستند و نه روسای ما. این را باید واقعاً بفهمیم.
به هر حال پیشینهی این آقایان زیاد خوب نیست و باید بسیار هوشیار بود که خدای نکرده اگر اینها گول دشمن را خوردند ما جلوی دشمن را بگیریم. این واقعیت را جدی بگیریم.
چند وقتی است که کتابی میخوانم با عنوان قواعد کار (The Rules Of Work) از نویسندهای به نام ریچارد تمپلار (Richard Themplar). واقعاً کتاب خواندنی و به درد بخوری است. از اینجا میتونید دانلودش کنید.
یه سری نکات در مورد اینکه چه جوری در محیط کار باشید و رفتار کنید در این کتاب نوشته شده که واقعاً در فضای اداری ایران کاربردی است. بنابراین میتونیم حدس بزنیم که محیط کاری در خارج از کشور هم تقریباً با داخل یکسان است و این جای البته نگرانی دارد. چرا؟ چون اگر فرض کنیم ما در فرهنگ ایرانی-اسلامی زندگی می کنیم و آنها در یک فرهنگ غربی-مسیحی-بیدینی زندگی میکنند در اینصورت معلوم است که ما به فرهنگ خودمان پایبند نیستیم. البته نمی توان گفت که محیط اداری از جمله مواردی است که تحت تاثیر فضای فرهنگی نیست و به فضای انسانی مربوط است و بنابراین در همه جا یکسان است. این فکر از بن اشتباه است. بنابراین جای نگرانی اینجاست که چرا با داشتن فرهنگ ایرانی-اسلامی و این همه الگوهای درست ما نتوانستیم نه فرهنگ خودمان را نهادینه کنیم و نه اینکه از الگوها استفاده مناسب کنیم. واقعاً جای نگرانی است. واقعاً
به هرحال حالا که این فرهنگ رو نداریم لااقل باید بدونیم چه جوری در فرهنگ غربی-مسیحی-بیدینی گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم تا شاید بتوانیم کاری انجام دهیم. بنابراین خواندن این کتاب به هر حال مفید فایده خواهد بود.
هر چند گفتن اینکه یک مهندس صنایع واقعی چه شرایط لازم و کافی باید داشته باشد سخت است ولی امروز مطمئن شدم که یک مهندس صنایع واقعی باید حداقل دو نرم افزار را به خوبی و با جزئیات بشناسد:
اول نرم افزار MSP یا Microsoft Project
دوم نرم افزار Visio
بلد بودن این دو نرم افزار جزو شروط لازم یک مهندس صنایع واقعی است. حالا چرا باید این دو تا رو بلد باشیم؟ جوابش واضح است. چون یک مهندس صنایع دو زمینه کاری بسیار گسترده پیش روی خود دارد. یا اینکه در زمینه کنترل پروژه فعالیت نماید که پر واضح است باید به نرم افزارهای این حوزه که کف آن MSP است مسلط باشد. یا اینکه در زمینه بهبود سیستمها و روشها فعالیت دارد که باید به ابزاری جهت مدل سازی این سیستمها تسلط کافی داشته باشد و یکی از بهترین ابزارهای این حوزه نرم افزار Visio است.
به همین راحتی!!!!
البته لازم به ذکر است که یاد داشتن یک زبان برنامهنویسی مانند Python یا #C یک مزیت فوقالعاده برای یک مهندس صنایع محسوب میشود.
ماموریت یکی از ملزومات زندگی اداری است. اولین ماموریت اداری زندگی رو تجربه کردم: رفتن به نیروگاه ماهشهر و بازدید از روند اجرا و پیشرفت کارها.
ماهشهر از شهرهای جنوبی کشور و دارای آب و هوایی گرم و همراه با گرد و خاک است. تحمل این شرایط بسیار برای افراد غیربومی شاغل در آنجا سخت است.
به هر حال با هواپیما وارد فرودگاه اهواز شدیم و سپس با ماشین به ماهشهر رفتیم. بدو ورود به محل سایت رفته و نیروگاه را بازدید کردیم. اما نکته ای جالب بود. با پرسیدن یک سوال از طرف بنده سرپرست نیروگاه پیمانکار به شدت عصبانی شد البته آنجا به روی خودش نیاورد. اما بعد اتفاق جالبی افتاد که جای گفتن داره.
موقع نماز بود و ما برای اقامه نماز به نمازخانه نیروگاه رفتیم. فرد مذکور بدون اینکه از حضور ما مطلع باشه درباره من و همکارم بلند بلند صحبت می کرد و اتفاقاً درباره سوال بنده هم اظهارنظری فرمودند. بعد از اقامه نماز به سراغ ایشان رفتیم. قیافش واقعا جالب بود. یکه خورده بود. بماند که چه صحبتهایی در مورد اظهارنظرهای ایشان کردیم ولی بعد از خداحافظی دوباره فرد مذکور اینبار با کمال احتیاط سراغ مشاور رفت و در پشت دربهای بسته مذاکره فرمودند. بعد از آن هم با حالتی شرمنده گونه دوباره خداحافظی کرد و رفت و بعدش هم دیگه جلوی ما ظاهر نشد.
**پشت سر کسی حرفت نزن به هیچ وجه مگر اینکه از روی دادخواهی باشد.**
حدود دی ماه سال پیش بود که الگوریتم همسرم رو برای یکی از دوستانم که برق خونده بود و نرم افزار matlab رو یاد داشت! فرستادم. حدود سه ماه به طور کلی پیگیری برای پیاده سازی الگوریتم از طرف من انجام نشد چون سرمان با بچهی تازه متولد شدهمان گرم بود. اردیبهشت ماه سال بعد زنگ زدم ببینم کاری کرده یا نه. خلاصتاً نتیجه این شد که بعد از چند هفته معطل گذاشتن رفیق بنده گفت نمیتونم انجام بدم و معذرت خواهی کرد. بنابراین الگوریتم رو برای یکی دیگر از دوستانم فرستادم. ایشان هم گفت که سرم شلوغه نمیتونم. خلاصه تصمیم بر این شد که خودمان (من و همسرم) دست به کار شویم. پنجشنبه و جمعه شروع کردیم به نوشتن و غروب جمعه از الگوریتم خروجی گرفتیم.
بعد از این ماجرا به این نتیجه رسیدیم که اگر از اول خودمان دست به کار شده بودیم و الگوریتم رو در matlab مینوشتیم خیلی جلوتر بودیم. الان هم حس خوبی داریم و هم اینکه یک سطر به رزومهی هر دوی ما اضافه شده است: آشنا به برنامهنویسی با نرمافزار matlab.
** آدمی دشمن جهل خویش است**